فهرست مطالب
test
حق من بود که باشی و نگاهم بکنی که به هر ثانیه با عشق دعایم بکنی حق من بود که از نم نم باران بهشت خوشه ای عشق بچینی و صدایم بکنی حق من بود بمانی و در اندوه غروب سپرم باشی و با عشق تو رامم بکنی حق من بود که در منزل تو جای شوم نه که در خلوت کوچه تو سلامم بکنی حق من بود که آغوش تو جایم بشود نه که در معرکه ی عشق وداعم بکنی حق من بود چو آهو تو اسیرم باشی نه که با وسوسه ای طعمه ی دامم بکنی حق من بود بهار دل من باشی تو نه که در فصل خزان بر سر دارم بکنی حق من بود تو باشی همه ی دلخوشیم تو نماندی که مرا مست و خرابم بکنی *ناشناس*
اﺯ ﺑﺎﻍ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﭼﺮﺍﻏﺎﻧﯽﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ ... ﺗﺎ ﮐﺎﺝ ﺟﺸﻦﻫﺎﯼ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ! پوﺷﺎﻧﺪﻩﺍﻧﺪ "ﺻﺒﺢ" ﺗﻮ ﺭﺍ "ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭ ... ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ! ﯾﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﭼﺎﻩ ﺩﻝ ﻣﺒﻨﺪ ... ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ! ﺍﯼ ﮔﻞ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﮑﻦ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺟﺸﻦ ﻣﯿﺮﻭﯼ ... ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﺮﺩﻩﺍﯼ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ! ﯾﮏ ﻧﻘﻄﻪ ﺑﯿﺶ ﻓﺮﻕ "ﺭﺣﯿﻢ" ﻭ "ﺭﺟﯿﻢ" ﻧﯿﺴﺖ ... ﺍﺯ ﻧﻘﻄﻪﺍﯼ ﺑﺘﺮﺱ ﮐﻪ ﺷﯿﻄﺎﻧﯽﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ! ﺁﺏ ﻃﻠﺐ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﻧﯿﺴﺖ ... ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ ... * فاضل نظری *
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
تست برای پیام طولانی چند خطی خط دوم خط سوم